این متن رو 27/6/84 نوشتم اما بعلت پائین بودن سرعت نتونستم پست کنم!!!
فکر نمی کردم به این زودی باید از روز نبودنت بنویسم از روز رفتنت
فردا رفتی
و امروز باز من دیوانه ام ...
هرچند رفتی اما دو هفته بعد با نوازش برگشتی و من از آنجا احساس کردم که
می توانم تو را داشته باشم
گرمتر ،دوستانه تر ، عمیقتر ...
این هفته با انار به سراغت آمدم ،باز هم نیامدی
بگذریم ،چقدر زود رفتی
زنده بودن سخت است.
امروز چشمم ردت را در همه جای این زمین زد ،
همه جاهایی که یک روز قدم گذاشته بودی
می خواست حس بودنت را دوباره تجربه کند
یادم هست ؛3 ساله شدی .