سلام
چقدر داغی مثل همیشه
کنارت نشستم آروم آروم اشک میرزم
و فکر می کنم به اشک ریختنم
که از دلتنگی است ...
یا از دوری است یا از آنچه که تو می خواهی و نیستم
فکر کردم ... فکر کردم ... فکر کردم و اشک آمد و آمد و باز هم آهی و کم کم خشک شد
و من باز دستم خالی است و داغ
هنوز هم قهری
دیشب خیلی منتظر بودم
نیامدی ...
ازت گله کنم ...
شاکی بشم ...
یا که نه ...
باز هم مدرا کنم و منتظرت باشم؟؟؟؟؟؟